تولد و کودکی(دوشنبه 85 آبان 29 ساعت 11:0 صبح )
بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570
میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود.
پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان
فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر ” محمد ”
آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود.
برابر رسم خانواده های بزرگ مکه ” آمنه ” پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای
به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش
یابد .
” حلیمه ” زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله
مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از
پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از
گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا
پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها
با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود .
” حلیمه ” بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی
رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که ” آمنه ” برای دیدار پدر و مادر و
آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس
از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام
” ابواء ” جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر
هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد .
سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را
همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و
مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در
بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و
حال محرومان را نیک دریابد .
از آن زمان در دامان پدر بزرگش ” عبد المطلب ” پرورش یافت .
” عبد المطلب ” نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی
تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد
المطلب ، ” محمد ” از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی ” عبد المطلب ”
در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار ” محمد ” در سن
هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار
گرفت . ” ابوطالب ” پدر ” علی ” بود .
ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف
و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین
و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی
” محمد ” دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر
زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) می فرماید: “انک لعلی خلق
عظیم . براستی که بر خلق عظیمی هستی ” (سوره قلم آیه 4) بنده ناتوانی چه می تواند
در حق پیامبری که سراپا فضیلت و رحمت و منبع خیر و نیکی و بزرگواری است
بگوید؟ آنچه می گویم قطره ای است از دریا.
خوی پیامبر (ص ) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمین و بلکه
نمونه عالی همه انسانها است و در حقیقت تجسم اسلام . پیغمبر (ص ) به همه
مسلمانان با چشم برادری و با نهایت مهر و محبت رفتار می کرد. آن چنان ساده و
بی پیرایه لباس می پوشید و بر روی زمین می نشست و در حلقه یاران قرار می گرفت که
اگر ناشناسی وارد می شد، نمی دانست پیغمبر (ص ) کدام است . در عین سادگی ، به
نظافت لباس و بدن خیلی اهمیت می داد. وضوی پیامبر (ص ) همیشه با مسواک کردن
دندانها همراه بود. از استعمال عطر دریغ نمی فرمود. همیشه با پیر و جوان مؤدب
بود. همیشه در سلام کردن پیش دستی می کرد. تبسم نمکینی همیشه بر لبانش بود، ولی
از بلند خندیدن پرهیز داشت . به عیادت بیماران و تشیع جنازه مسلمانان زیاد
می رفت . مهمان نواز بود. یتیمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار می داد.
دست مهر بر سر یتیمان می کشید. از خوابیدن روی بستر نرم پرهیز داشت و می فرمود:
“من در دنیا همچون سواری هستم که ساعتی زیر سایه درختی استراحت کند و سپس کوچ
کند”. با همه مهر و نرمی که با زیردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسیار
شدت عمل نشان می داد. در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمی داد و از همه مسلمانان
در جنگ به دشمن نزدیکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قریش در فتح مکه عفو
فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند.
از زر و زیور دنیا دوری می کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بین مردم تقسیم می کرد
و با آن که فرمانروا و پیامبر خدا بود، هرگز سهمی بیش از دیگران برای خود
برنمی داشت . براستی آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق برای همگان بود.
» علیزاده
»» نظرات دیگران ( نظر)
»